میدونی از الان تا اخر دنیا من بیشتر دوستت دارم:)
بیشترِ بیشتر
و پریشب خوابت رو دیدم و چقدر عین پشت گوشی حامی بودی :) و مهربون .
اما اخر خواب من بودم که باید انتخاب میکردم برم و بخاطر تو رفتم با چشمان اشک الود و بغض.
کاش دنیای ما اینطوری نبود و لازم نبود جدا شیم
اما دلم بهم میگه ما یروزی همو میبینیم بی شک
باید ببینیم .!! میدونم که اتفاق میفته عزیز دل من:)
اگه زندگی قبلیی وجود داشت شک ندارم ما نسبت خونی داشتیم:)
زنده کردن گذشته ها(این داستان:دیداری دوباره)
,نبود ,دوستت ,اخر ,میدونم ,ببینیم ,دوستت دارم ,میبینیم بی ,همو میبینیم ,یروزی همو ,ما یروزی
درباره این سایت