بلندی های بادگیر



تا قبل از اولین کنکور من ادامه داشت ارتباطم با دوستای مجازیم بعدش کم کم کمرنگ شد 

ولی خب ارتباطمو تونستم با بعضیا حفظ کنم :) 

چند روز قبل ب "ف" پیام دادم بعد از یکسال فکر کردن که پیام بدم ندم

 دلو زدم ب دریا عاقا :)) و چه خوب شد که حرف زدیم ساااعتها حرف زدیم و نوشتیم برا هم 

کلی خاطرات نوجوانیم زنده شد و چه دوران قشنگی بود! بهترین بود برای من :)

 متاسفم از این که سالهایی که غم داشت کنارش نبودم . 

دوس دارم بتونم کمک کنم اما هنوز من هیچ سررشته ای توی روانشناسی ندارم و فقط توصیه های عادی !

ینی خب نمیتونمم تخصصی حرف بزنم.من نه عاشق شدم و نه شکست خوردم چطور میشه دلداریش داد؟

کمکش کرد ب زندگی الانش توجه بده و خوش باشه؟ بعضی وقتا میگم اره بابا این مسخره بازیا چیه چرا نشه این همه ادم باهم دوست میشن فرداش (ی مدت نامعلوم) بهم میزنن ! چرا نشه! 

ولی بعد میگم واقعا شاید نشه خب. 

دلم براش میسوزه:( 

دوس دارم کمکش کنم و اینکه اونم خیلی هوای منو داره خیلییی خیلی ❤️کاش ب خودش بیاد❤️


میدونی از الان تا اخر دنیا من بیشتر دوستت دارم:) 

بیشترِ بیشتر

و پریشب خوابت رو دیدم و چقدر عین پشت گوشی حامی بودی :) و مهربون .

اما اخر خواب من بودم که باید انتخاب میکردم برم و بخاطر تو رفتم با چشمان اشک الود و بغض. 

کاش دنیای ما اینطوری نبود و لازم نبود جدا شیم 

اما دلم بهم میگه ما یروزی همو میبینیم بی شک 

باید ببینیم .!! میدونم که اتفاق میفته عزیز دل من:) 

اگه زندگی قبلیی وجود داشت شک ندارم ما نسبت خونی داشتیم:)


هیییییچ جا وبلاگ نمیشه:)) 

یه حسی امنی که اینجا دارم هیچ جا ندارم !

این روزا خیلی کم میبینم ادمایی که حال خوبی داشته باشن 

خیلی برام عجیبه !!!! 

ما روز به روز داریم تغییر میکنیم، رشد میکنیم و همشم ی طوری شده که داریم از هم دور میشیم !

من هیچ فکر نمیکردم یه روز به این درجه از حال و احوال برسم! 

هیچ چیییزیییی مطلقا حالمو خوب نمیکنه تماما مقطعیو کوتاه تهش دوباره برمیگردم به پوچی 

اگه قبلا تخت خوابم برام دوس داشتنی بود و روزمو باهاش تموم میکردم، خستگیمو در میکردم! حالا برام شده مثل یه تابوت یه تابوت همیشگی که یه مرده ای رو حمل میکنه که نفس میکشه و علائم حیاتی داره اما فقط از نظر زیستی زنده س‍♀️ این بهترین توصیف از خال این روز های منه 

ناامید ودست شسته از اینده و همه چیزش عطای نداشته را به لقای نداشته تر بخشیده!!!!!

من این روزا دارم مردگی میکنم و هرچقدر دستو پا میزنم نمیتونم خودمو خودمو نجات بدم 

توی باتلاقی گیر افتادم که علاوه بر اینکه نیاز به کمک دارم اما دلمم میخاد خودم اون کسی باشم که نجات میده خودشو ولی نایی هم ندارم و نیاززز دارم کسی نجاتم بده 

دلم میخاد مدتی از این زندگی دور باشم و به هیچی فکر نکنم اما نکته غمناک ماجرا اینجاس که خب بعدش که اون مدت تموم شد چی؟؟؟

واقعا نیاز به یه همراه دارم یه همراه همدل و همیشگی کسی که راهش از من جدا نشه، تو بغلش اروم شم که بتونم به زندگیم ادامه بدم

احساس تنهایی میکنم بیشتر از همیشه.

به هر کسی میرسم تهش فرهاد تو ذهنم پلی میشه: تو هم باا مااا نبودی  

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

nezamevazifee وبلاگ مهدیه پوستفروشان استعداد يابي و خلاقيت كودكان و نوجوانان ✨یادآور حقیقت پیدای‌ نور باش✨ بنویس telmato نمونه سوالات آزمون های بورس - اصول بازار سرمایه - تحلیل گری xas پرسش مهر 20 safar